چهار شنبه 17 بهمن 1391 |
در روزگاری نه چندان دور یک جوان خوش تیپ وخوش اندام اردبیلی بنام ایوب… که بعنوان سرباز معلم دریکی از روستاهای منطقه ی الموت استان قزوین مشغول بخدمت سربازی می بود در یک روز بهاری در دامنه ی کوهپایه ای پر از آلاله ها و گلهای وحشی با یکی از دختران زیبا و دلربای روستای محل خدمت آشنا شده و ارتباط دوستی و عاطفی برقرار می کنند، نام این دختر “ســوری” است. سوری دختر صاف و ساده دل و گل سرسبد روستا او را میبیند و عاشقش می شود، دل می بازد و داستان عشق و عاشقی از همینجا شروع و رفته رفته به اوج خودش می رسد.
:: برچسبها: ترجمه شعر جهنمده بيتن گول, داستان دختر عاشق, داستان زندگی سوری, داستان سوری, داستان عاشقانه سوری, داستان واقعی عاشقانه, دکلمه ترکی, دکلمه جهنمده بيتن گول, سوری, سوری عاشق, سوری و ایوب, شعر ترکی سوری, شعر ترکی عاصم اردبیلی, شعر سوری, شعر سوری عاصم اردبیلی,
نویسنده : مدیر سایت
|